ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/9/24 10:45 صبح

رفته بودم قصابی، گوشت بگیرم. منتظر سفارشم بودم تا آماده بشه. به بیرون خیره شده بودم؛ مردم در حال رفت و آمد بودن؛ سرو صدای ماشینا هم بلند بود؛ که چهره رنجور و نحیف یه پیره زن که کنارش هم یه دختربچه هفت، هشت ساله وایساده بود، نظرمو جلب کرد. پیره زن که سعی می کرد با یه دستش چادر رنگ و رو رفتشو نگه داره و با دست دیگش هم دست دخترک رو به زور گرفته بود، دم در مغازه قصابی وایساد. انگار دخترک می خواست از دست پیره زن فرار کنه. دقت کردم؛ شنیدم که هی می گه : "مادر من خجالت می کشم؛ بیا بریم؛ اصلاً بزا من برم؛ عجب گیری کردم . . . "
پیش خودم گفتم حتماً فقیره؛ دست به جیب شدم؛ ولی با گفته پیره زن، دستم تو جیب خشک شد و مات و مبهوت موندم . . . "آقا می تونین باندازه این 250 تومن به من گوشت بدین . . ."
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/9/18 12:45 عصر

بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید
ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن قوافل دل و دانش که مرد راه رسید
عزیز مصر به رغم برادران غیورکجاست ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید
صوفی دجال فعل ملحدشکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
صبا بگو که چهها بر سرم در این غم عشق ز آتش دل سوزان و دود آه رسید
ز شوق روی تو شاها بدین اسیر فراق همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/9/17 1:26 عصر

قال الّصادق (ع) :
اِذَا بَکَی الْیَتیمُ اِهتَرَّلَهُ العَرشُ فَیَقوُلُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعَالی مَنْ اَبکی عَبْدِیَ الَّذی سُلِبَتْهُ اَبَوَیْهِ فیصِغَرِه؟ فَوَ عِزَّتی وَجَلالی... لا یَسْکُتُهُعَبْدُ مُؤمِنٌ اِلاَّ اَوْجَبْتُ لَهُ الْجَنَّة
امام صادق (ع) فرمودند:
هرگاه یتیم بگرید عرش الهی بلرزه درآید و خداوند گوید چه کسی بنده مرا که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده گریانده است. قسم به عزت و جلال خودم هر که او را آرام کند بهشت را براو واجب نمایم.
کفالت و اکرام ایتام و افراد بی سرپرست همواره مورد تأکید و توجه خداوند متعال و ائمه معصومین بوده است. در قرآن کریم، این کلام گویای خداوند متعال آمده است که اکرام یتیم موجب دوستی خداوند، آسایش در دنیا و آخرت، بازدارنده از کبر وغرور، و دوری ازمحنتهای مالی و... میگردد.
براین اساس دو آدرس زیر که به صورت آدرس های اینترنتی در پیوند روزانه نیز آمده است، در اختیار دوستان گرامی قرار داده تا مهرورزی و مهربانی خود را نسبت به این فرزندان و گل های معطر خداوندی، ادا نمایند :
http://www.emdad.ir
http://www.emdadtehran.ir
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/9/17 11:11 صبح

ای معنای انتظار یک لحظه بِایست
دیوانه شدن بخاطرت کافی نیست
یک لحظه بِایست و یک جمله بگو
تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟
. . . "باز هم یک جمعه دیگر گذشت و امروز شنبه ای دیگر؛ و دوباره منتظر جمعه ای دیگر؛ آیا عمر من برای دیدن جمعه دیگر هم منتظر می ماند؟!"
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/9/6 3:20 عصر

کودک به چهره پدر و مادر خود زل زده بود و از حرفهای والدینش که مثل توپ بهش اصابت می کرد، چیزی سر در نمی آورد؛ "من میرم زحمت میکشم تا تو دَرسِتو بخونی، ولی تو همش بازیگوشی . . ."
فرزند نوجوونِ خونه با لج به چهره پدر و مادر خودش زل زده بود و دندون قروچه می رفت و واقعاً نمی فهمید که چرا والدینش با حرفهای خودشون معطلش کردن؛ "بچه فلانی رو ببین، فقط درس میخونه و بابا و مامانش تو محل سربلندند؛ ولی تو همش با موهات وَر میری؛ تلویزیون و بازی کامپیوتری رو هم که وِل نمی کنی؛ نمی دونم آخرو عاقبتت چی میشه . . ."
فرزند خونه که حالا برا خودش جوونه برومندی شده، با اخم و وقار خاصی مقابل پدر و مادرش وایساده و باز هم سر از حرفهای اونا در نم آره؛ "ببین تو دیگه بچه نیستی ولی هرچقدر هم که سن داشته باشی، بازم بچه ما محسوب میشی. فکراتو بکن یا درس می خونی، یا باید پی یه کاری بری. ازدواجم که بخای بکنی باید یه شغل آبرومند داشته باشی؛ بدون اونم، عشق و مِشق، همش کشکِ . . ."
فرزند از حرفای پدر و مادر چیزی نمی فهمید و فقط اینو میدونست که
اونا خیلی اینو و
این خیلی اونارو
دوست داره
و اینو هم فهمیده بود که همیشه نه تنها برای پدر و مادر، بلکه برای همه همنوعاش یه طفل معصومه که همگی پیشرفت و تعالی اونو از خدای مهربون طلب می کنند.
کلمات کلیدی :