چون از کارى ترسى بدان درشو ، که خود را سخت پاییدن دشوارتر تا در نشدن در کار و ترسیدن . [نهج البلاغه]

پنجره مرگ

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 86/9/6 8:42 صبح

 

 

مردنت بین چون مرگ یک مور، در میان انبوه هزاران مور.

آندم شوی آسوده ز غوغایِ چرا  شدم ز دنیا کور؛

زندگی و بندگی من ناتمام، که ناگاه دمیده شد در صور . . .

بشکند شیشه پنجره دل تا ببینی بزم یک شور

ره این است و ندانی چرا قدم نهادن در این ره، تعالی

در تو مهربانی و راز دل گفتن با رب العالمین تا گور

که آرامبخش قلب دردمند است، صبرِ، در رهی دور




کلمات کلیدی :

فرخنده زادروز آفتاب گیتی فروز توس، مهر تابان خراسان و خورشید مرد

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 86/8/30 9:9 صبح

 امام رضا (ع)

ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به «رضا» امام هشتم از ائمه اثنی عشر (ع) و دهمین معصومین از چهارده معصوم (ع) می باشد. سال تولد آن حضرت را 148 و 153 ه.ق و ماه تولد ایشان را بنا بر روایت ذی القعده  گفته اند. مادر آن حضرت (ام ولد) به اغلب احتمالات از مردم شمال آفریقا یا مغرب مراکش بوده است.

 

کنیه های آن حضرت: ابوالحسن و ابوعلى
لقبها: رضا، صابر، زکى، ولى، فاضل، وفى، صدیق، رضى، سراج الله، نورالهدى، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، کافى الخلق، رب السریر و رئاب التدبیر.
مشهورترین لقب: مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب اختصاص این لقب گفته اند: «او از آن روى رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودى پیامبر خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده: از آن روى که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند.»

 

ملاحظات سیاسی در انتخاب لقب ایشان:

به روایت طبری (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را «الرضی من آل محمد» نامید و شیخ صدوق هم بنابر روایتی دیگر در «عیون اخبار الرضا (2/14)» چنین گفته است. باید متذکر شد که اعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر عهد بنی امیه مردم را دعوت می کردند که به «رضا از آل محمد» بیعت کنند، یعنی بی آنکه از کسی نام ببرند می گفتند: چون خلافت بنی امیه درست نیست باید به کسی از خاندان  محمد (ص) که مورد رضایت همه باشد بیعت کنند. چون مأمون خود از بنی عباس بود (بنی عباس با حکومت آل علی مخالف بودند) و حضرت علی بن موسی بن جعفر را به ولایتعهدی برگزید. همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مرسوم و مشهور شد.

 

شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار:

شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شیعیان به او سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند. بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله (ص) به فتوی می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبر گونه و حلم و رافت و احسانش شامل خاص و عام می گردید. کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخنش را قطع نمی کرد. هیچ  حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز  نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید  و قرآن بسیار می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. نظافت را در  هر حال رعایت می کرد و عطر بسیار بکار می برد. عادتاً جامه ارزان و خشن می پوشید ولی در  مجالس و برای ملاقاتها و پذیرائیها لباس فاخر در بر می کرد. غذا را اندک می خورد و سفره اش  رنگین نبود. در هر فرصتی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه می کرد.....

 

علل تحمیلی ولایتعهدی به امام رضا (ع):

الف) پس از قتل امین، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت. در یمن و کوفه و بصره و بغداد و ایران  عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند. از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند. فضل و  مأمون ........ با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در  کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و  ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را  مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 ق بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس  خادم (در بعضی از روایات شیعی یا سر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و  محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا ع) را به خراسان ببرند.

ب) در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده است که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج گردد.

 

حدیث سلسله الذهب:

مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان دور محفه (بارگیر بی قبه، از ادوات سفر برای بار نهادن در آن / فرهنگ دهخدا) آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید. حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که «کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل  حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و با روی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده. این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه  اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسله الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت  این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و  مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.

 

 شرایط پذیرش ولایت عهدی از سوی امام رضا (ع) و مذاکرات بعمل آمده:

..... امام رضا (ع) پس از نیشاپور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا (2/149) مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود  خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب مخاطبات زیاد میان ایشان رد و بدل گردید سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار و لایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر ونهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد، علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لا ابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود. مأمون پس از آن که آن  حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و  فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاداسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 ق بود.

 




کلمات کلیدی :

دعا با دست خط همسر خوب مرحومه ام

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 86/8/27 8:29 صبح

با سلام

از اونجایی که این وبلاگ رو به یاد همسر مرحومه گرامیم ایجاد کردم، یکی از دست نوشته های ایشون رو که در برگ سفید انتهای قرآن توشته بودند رو برای شما عزیزان میارم و این دعا رو در حق تمام خانواده ها آرزومندم وبه یاد داشته باشیم همیشه، خواستن شفای بیماران را از خدای مهربون. التماس دعا

 دست خط همسر مرحومه ام

دعا

بسم الله الرحمن الرحیم

انا نحن نزلنا الذکر و انا له الحافظون

در این روز خجسته که برابر با 17 ربیع الاول سنه 1418 روز میلاد حضرت رسول اکرم (ص) است، از بلند مرتبه یزدان، زیبایی و دوام زندگیمان را در زیر سایه الطافش همراه با کرم کریمان اهل بیت و مهر گستری قرآن و عنایت مولا علی (ع) خواستاریم. 




کلمات کلیدی :

از این ور غش کردم یا از اون ور

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 86/8/26 8:53 صبح

صدای هوهوی باد تو امامزاده می پیچه و گاه با حرکت به سمت سوراخهای پدید اومده روی درختا یا دیوارها، صدای سوتی رو پدید میاره؛

صدای سوت ! این صدا برای بعضی ها مثل سوت ایست پلیسه و برای بعضی دیگه مانند سوت حرکت قطار.

صدای سوت ایست ! دیگه تَهِ تَهِ دنیا و بازی هاش اینجاس، پس وایسم و کمی تأمل کنم. ای دل غافل . . .

و صدای سوت حرکت !  خُب دیگه باید کم کم آماده حرکت شد؛ حرکتی بس عظیم، حرکت به سمت دیار باقی و حساب پس دادن؛ وای با چه توشه ای . . .

قبور شهدا زیبایی خاصی به محوطه امامزاده بخشیده؛ دلم، علیرغم تشویش و شرمندگی در مقابل مهربونی حضرت حق، آرامش خاصی توأم با شرمندگی در مقابل ایثار  این بزرگواران، پیدا کرده.

این امامزاده و قبرهای درون محوطه اون، چقدر برام جالبه، حداقل لحظه ای منو به خود میاره و این زمان اندک هم برام غنیمته.

این امامزاده، یه چیزش خیلی جالبه و اونم جاری بودن قنات یا چشمه جوشانیه که بوی طراوت زندگی رو از میونِ قبرها به مشام آدم میرسونه . . .

ای بابا برم سر مزار عزیز یا بهتر بگم عزیزام. چقدر آرامش دارن

                                           سهم من از این دنیا صبوری و سهم تو (شماها)، رفتن و خاموشی

اوه اوه دیر شد یه فاتحه برا هرکدومشون بخونم و برم . . . دوباره دنیا، دوباره مادیات، انگار یادم رفت که همین چند دقیقه پیش داشتم خودمو موعظه می کردم . . . خدایا منو آنی و آنی به خودم وا نگذار و توبه می کنم؛ اونم از نوع نصوح.      

برم برم پول درآوُردن از همه چیز واجب تره . . . این چیزا برام نون و آب نمیشه . . . یادم اومد باید برم حال این پسره رو بگیرم، ناکِس پول مارو نمیاره بده . اَی دادبیداد، سر راه برم یه قیافه هم با این ماشینم برای اونا بگیرم. دلم خنک میشه وقتی میبینم با اون حالِ گرفتشون منو نگاه کنن . . . قبل از رفتن پیش اونا، اول برم یه تیپ بزنم و . . .


کلمات کلیدی :

تقدیم به پرستوهای عاشق شهید

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 86/8/22 2:42 عصر

  شهیدی از تبار حسین (ع) - خوشا به سعادتش

ناگاه فرو بارید رگبار ترکَش          همچو خنجر ، بُرنده و سرکَش

انسان غیوری در عهد شباب        که داشت روحی لطیف و دلکَش

بریدش تیزی، رگ گلوی جوان      غوطه ور گشت در میان خون و آتش

پنهان شد مهربانی، از دیدگان       شد محو، صفت الهی با رنگ لَعلش

 میدهد، سرخی گلگون پرستو      معنای مهربانی، برای مردان اهلَش

 




کلمات کلیدی :

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >