ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/8/22 8:36 صبح
با سلام
دوست خوبم آقا علیرضای عزیز، در مورد انتخاب موضوع قبل، «ستارالعیوب»، اظهار تعجب کرده بود که چرا زدم تو این فاز؟! - خدمت شما عرض کنم که حق دارید، چون من دانش چنین علمی را ندارم و بالطبع حق ورود به حیطه چنین بحثی را هم نخواهم داشت. اما این صفت الهی یکی از هزاران صفات زیبای حضرت دوست است که بندگان، آن را تجربه کرده اند، بنده بعد از خواندن آن و نیز هربار که به این صفت باریتعالی برمی خورم، علیرغم شرمندگی در مقابل این مهربونی رب العالمین، چنان لذت می برم که این بار هم خواستم تا دوستان نیز مطالعه بفرمایند ولی قبول دارم که بی مقدمه وارد شدم. اما برای این که دوستان را راهنمایی کنم فعلاً کتاب «حلقه عرفان کیهانی - مؤلف : محمد علی طاهری» را در این زمینه معرفی می کنم. البته یکی از دوستان زحمت کشیده و در آدرس http://www.101-interuniversal.persianblog.ir این کتاب را آورده اند.
التماس دعا
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/8/19 8:45 صبح
|
|
|

اگر پروردگار ستارالعیوب است چرا عرفا از گناهان و درون انسان خبر دارند؟

در این که غیر از پروردگار عالم مانند پیامبران، اوصیا و بعضی از اولیاء غیر معصوم و اهل معرفت به باطن و درون عالم و موجودات علم دارند جای شک نیست؛ و برای این که عدم منافات میان ستارالعیوب بودن پروردگار و علم آنان به درون انسان روشن گردد، دو نکته را به اختصار توضیح می دهیم: نکته اول؛ از بعضی آیات قرآن کریم که سرنوشت اخروی مجرمان را مطرح می کند وآیاتی که عذاب دنیایی بعضی از تبه کاران را بیان نموده، استفاده می شود که ستارالعیوب بودن پروردگار به طور مطلق نبوده و درباره همگان به یک معنا نمی باشد بلکه ظهور عیب بعضی از افراد معلول نوع عملکرد اختیاری خود انسان است و ستارالعیوب بودن حضرت حق به چنین عیوبی تعلق نمی گیرد. علاوه آن که معقول نیست عده ای هر معصیتی را مرتکب شوند و از ظهور و آشکار شدن آن نیز ابایی نداشته باشند واز طرفی ستارالعیوب بودن حضرت حق مانع ظهور عیوب آنان باشد. پس ستارالعیوب بودن خداوند نسبت به افرادی است که عیب آنان و عمل آنها با سوء اختیار و تکرار عمدی که ابایی از آشکار بودن عیب و گناه را ندارند، نباشد. به عبارت دیگر ستارالعیوب بودن در مراحل اولیه خطای انسان است تا او فرصت توبه داشته باشد اما اگر بی پروا بود رسوا می شود. لطف حق با تو مدارا کندچو از حد گذشت رسوا کند نکته دوم؛ اولیاء الهی مظهر صفات حق اند و آگاهی آنان به باطن افراد، نمونه ای از آگاهی خداوند به باطن افراد است، لذا آنها همانند روش خدایی، آگاهی خودشان را به دیگران منتقل نمی کند مگر در موارد لزوم؛ علاوه بر این که قدرت آگاهی دارند اما گاهی و به مقدار لازم از این قدرت استفاده می کنند. اما اصل این که چگونه و به چه دلیل، خبر از درون انسان دارند. این نشأت گرفته از مجاهده آنان با نفس و عبور از ظاهر عالم مادی به باطن عالم است و به تعبیر مرحوم علامه: «هرگاه برای انسان انقطاع «من» از «تن» حاصل شود دیگر هیچ مانعی باقی نمی ماند و این انقطاع با علم مفید و عمل نیک حاصل می گردد و آنگاه حقیقت نفس و مراتب و موجودات و اسرار باطنی آن عالم را مشاهده خواهد کرد» (رساله الولایه (طریق عرفان)، ص 45، علامه طباطبایی). بنابراین علم به حقایق پوشیده و پنهانی که پس از مرگ طبیعی معلوم خواهد شد، پیش از آن نیز برای انسان امکان پذیر است و می توان به درون و باطن موجودات علم پیدا کند. با توجه به آنچه گفته شد؛ علم به باطن و درون افراد نیز منافاتی با ستارالعیوب بودن پروردگار ندارد. چون انسان هایی که به این مرتبه و درجه از قدرت نفس رسیده اند، جزء آنچه را مطلوب و مرضی الهی است نخواهند دید. بنابراین صرف علم به باطن برای افراد کمال یافته، عیوب مستور و پنهانی افراد آشکار نخواهد شد وعالمان به غیب و باطن برخوردار از صفت ستاریت خواهند بود. علاوه آن که تمام اراده ها در طول اراده الهی است و برای چنین انسان هایی ِهرگز اراده ای که برخلاف مراد پروردگار باشد محقق نخواهد شد.
برگرفته از http://rss.nahad.ir | |
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/8/13 12:16 عصر
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است :
1) آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2) آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهاشان یکی است.
3) آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4) آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند
شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اماوقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/8/12 1:58 عصر
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 86/8/8 8:46 صبح
من تو را ای دوست، دوست می دارم؛ به خاطر این که در مسیر زندگی با امتحانهای سختی مواجه هستی که اگر سربلند بیرون بیایی، خدایت را خشنود کرده ای. پس آنگاه براستی تو اشرف مخلوقاتی.
و این امتحان همواره و همیشه با ما می باشد.
متأسفانه مادر همسر مرحومه ام، سرکار حاجیه خانم «فاطمه کُردی»، در یک سانحه تصادف به رحمت خدا رفت و به فرزند خود در دیار باقی پیوست. از خداوند متعال برای همسر، فرزندان و دوستداران آن فقیده مرحومه، صبر و ثواب مسئلت داریم
کلمات کلیدی :